دوشنبه 1 آذر 1389 - 12:57



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 

RSS گلاويژ نادري



پنجشنبه 6 ارديبهشت 1386 - 14:4

چنین رفت و این بودنی کار بود

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (2)...

از همون اول که خبرش همه جا پیچید، خیلی ها به آخر وعاقبتش امیدوار نبودند. بعضی ها از همون اول پیش بینی می کردند که این کار سر نمی گیره. با اینکه با منتشر شدن خبرهای بعدی از این بعضی ها چندتایی نظرشون را تغییر دادند اما بعضی هاشون روی همون حرف های قبلی مصر بودند و طوری مطمئن حرف می زدند که انگار واقعا می تونن آینده رو پیش بینی کنند یا اینکه خودشون دستشون در کاره و از همه چیز خبر دارن. حتی شنیدم چند نفر روی تموم شدن و نشدن کار شرط بندی هم کرده بودند البته بچه های مطبوعات رو می گم، ولی بعضی از سینمایی ها هم در این کار شریک بودند و شرط بستن.
خلاصه خیلی ها توی دلشون از خدا می خواستن که کار سر نگیره. خیلی ها هم که توی خود کار بودن، لحظه شماری میکردن که کار زودتر شروع و تکلیف خودشون و بقیه روشن بشه. بعدها هم بتونن بادی به غبغب بندازن و به خیلی چیزها افتخار کنن.
اما آخرش همونی شد که بعضی ها از اول می گفتن. بعضی ها هم شرط رو بردن و تا اونجایی که من می دونم این دوروزه سرخوشن از چیزهایی که بردن و خوردن. خیلی ها هم رفتن توی لک تنهایی و بی کاری که خداکنه هرچه زودتر برن سر یک کارخوب و دلچسب.
اون اصل کاری هم که حالا با خیال راحت می ره پی کارهایی که توی این مدت مجبور شده بود کنار بگذاره. فکر نکنم خیلی از اینکه این یکی هم شروع نشده، تموم شد دلگیر و ناراحت باشه. آخه اون همیشه کاری برای انجام دادن داره و این کارهم از اون کارهایی نیست که خیلی ارزوشو داشته باشه، هرچند که برای انجامش بی میل هم نبود.
بیضایی و "لبه پرتگاهش" رو می گم. حالا دیگه تکلیف همه روشنه. شاید هم با این تهیه کننده از همون اول باید پیش بینی همین روزها رو می کردیم.
تهیه کنندها، سینمایی هایی بودند که اون بالا بهشون اشاره کردم و مطمئنم که بعضی از آدم های این صنف با شنیدن این خبر خیلی خیلی خوشحال شدن و توی دلشون گفتن:"تا این باشه که بدونه باید طرف چه کسی بره."
اما با همه اینها من فکر می کنم این اتفاق باید می افتاده و کسی هم توی افتادنش خیلی مقصر نیست.
خب فردوسی برای همین وقت ها گفته "چنین رفت و این بودنی کار بود."


شما هم بنويسيد (2)...



شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 15:48

نقد اول با حضور مقامات!

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (3)...

اين روزها همينطوري چيزهاي عجيب غريب مي بينم. يكي از اين چيزها برنامه نقد اول بود كه هفته پيش از شبكه يك پخش شد و هدفش نقد و بررسي مجموعه "زيرتيغ" بود. حضور قاضي مرتضوي، سخنگوي سابق قوه قضاييه، عماد افروغ و...توي اين برنامه واقعا شگفت‌انگيز بود. همش با خودم فكر مي‌كردم، موضوع اين سريال واقعا اين قدر به قوه قضاييه و مقننه نزديك بود كه بايد براي تحليل اون از اين افراد دعوت كرد. لبخند رضايت محمدرضا هنرمند رو كه از تعريف و تمجيدهاي مقامات به وجد اومده بود رو در كنار نامه حسين غضنفري تدوينگر سريال كه واقعا آدم با خوندنش ناراحت مي‌شه كنار هم بگذاريد. نتايج جالبي دستگيرتون خواهد شد. http://www.etemaad.com/Released/86-01-30/151.htm
نامه تدوينگر زير تيغ به محمدرضا هنرمند
زير تيغ يک نفره ساخته شده؟
محمدرضا هنرمند عزيز، نوشتن اين نامه برايم آسان نيست، کلمات هي دارند بيراهه مي روند و من تلاش مي کنم سر به راهشان کنم، کلماتي را خط مي زنم، صفحه يي را پاره مي کنم، قدم مي زنم و دنبال کلمات شايسته مي گردم. اين نامه را دارم مي نويسم تا از سکوتت - سکوت معنادارت - در برابر دوربين هاي شبکه ملي گلايه کنم اما براي يادآوري هم که شده از گذشته آغاز مي کنم از حدود يک سال پيش. اواخر سال هزار و سيصد و هشتاد و چهار در دفتر محمدرضا تخت کشيان مشغول تدوين سريالي هستم، آقاي تخت کشيان مي گويد؛ «قرار است آقاي هنرمند باهات تماس بگيرد و درباره سريال زير تيغ صحبت کند.» چندي نمي گذرد که تماس مي گيريد و قرار ملاقات مي گذاريد، در اولين ديدارمان فيلمنامه «زير تيغ» را مي دهيد به من تا بخوانم، تعطيلات عيد صرف خواندن فيلمنامه مي شود، قرارهايمان را مي گذاريم تا سريال را تدوين کنم اما به علت آماده نبودن باکس تدوين، کار يک ماهي به تعويق مي افتد، «ميم مثل مادر» آغاز مي شود، مرحوم «ملاقلي پور» از من مي خواهد تا تدوين فيلمش را به عهده بگيرم، رسول را دوست دارم، از شما و تهيه کننده مي خواهم اجازه دهيد «ميم مثل مادر» را تدوين کنم، تو با مهرباني قبول مي کني، اوايل تابستان بود که تدوين زير تيغ را شروع کردم، تدوين قسمت اول که تمام شد آمدي اتاق تدوين، نشستي و کار را ديدي، ابراز محبت کردي که از تدوين راضي هستي و اين داستان تا پايان قسمت دوازدهم ادامه داشت، من تدوين کردم و تو فينال کار را ديدي، از قسمت سيزدهم قصه افت زيادي داشت، من مونتاژ مي کردم و توضيح مي دادم بعضي سکانس ها بايد کوتاه يا حذف شود، ولي تو اصرار داشتي که بيننده اين سکانس ها را دوست دارد. ماه رمضان از راه رسيد، روزي هشت ساعت روي تدوين زير تيغ کار کردم تا پروژه تمام شود، نمي آمدي، مي گفتي؛ «دوست ندارم ماه رمضان کار کنم.» حتي براي بازبيني مونتاژ نهايي هم نمي آمدي، با پايان ماه مبارک رمضان، زير تيغ تا قسمت هفده پيش رفته بود، به دليل اختلافاتي که با تهيه کننده پيدا کرده بودي، تنش ها را به اتاق تدوين کشاندي، بعد از کشمکش هاي بسيار باکس تدوين به جاي ديگري منتقل شد، يک هفته بعد از اين اسباب کشي تدوين نهايي تمام شد، شما آمديد و روزي يک قسمت از مجموعه را بازبيني کرديد. محمدرضا هنرمند عزيز،يادم مي آيد روزي را که دادگاه آخر را بدون حضور من بازبيني مي کردي، من وارد اتاق شدم، تو گفتي؛ «آنقدر خوب تدوين شده که کوچکترين تغييري در آن نمي دهم.» چند روز بعد تدوين «زير تيغ» به اتمام رسيد، يادم هست که هنگام خداحافظي دستم را ميان دستت فشردي و گفتي؛ «خسته نباشي، ممنون از تمام زحماتي که براي اين کار کشيدي.» گفتي؛ «زير تيغ قائم به تدوين است.» و بارها و بارها تکرار کردي که جبران مي کنم، اما خسته و با رضايت قلب از اتمام کار و فرجام مصائب «زير تيغ» فقط يک کلمه گفتم «خداحافظ» و از اتاق تدوين خارج شدم. امروز سال ها از آن ماجرا نگذشته است، تنها يک ماه با آخرين روزهاي با هم بودنمان گذشته است، تلويزيون روشن است و برنامه «نقد اول» را نشان مي دهد، تو با چهره يي شادمان نشسته يي و داري به تعريف ها و تمجيدهايي که از «زير تيغ» مي شود گوش مي کني، خرسندي که يکي از پربيننده ترين سريال هاي تلويزيون را ساخته يي، آقاي «مهدي فرجي» که آن روزها مدير گروه فيلم و سريال شبکه ملي بود مي گويد؛ «آقاي هنرمند، سر فريم به فريم تدوين زير تيغ حضور داشته و هيچ فريمي بدون نظر ايشان از اتاق تدوين خارج نشده است.» منتظرم که حرف بزني، سکوت مي کني، حرف نمي زني، سر تکان مي دهي به تاييد، به دست راستم نگاه مي کنم، همان دستي که به مهرباني فشارش دادي و گفتي جبران مي کنم، دوباره ذهنم چنگ مي زند به گذشته، به روز بعد از پخش قسمت اول، آمدي دفتر و خسته نباشيد گفتي در حضور بچه ها، گفتي مردم سريال را دوست داشته اند، يکي از بچه ها مي گويد؛ «فردا که پخش سريال تمام شود مصاحبه مي کني و اسمي از عوامل نمي بري»، ناراحت شدي، گفتي؛ «پس هنوز مرا نشناخته ايد، زير تيغ با همه عواملش معني دارد اگر خوب است و اگر بد است ايراد از من است.» گفتي؛ «در تمام مصاحبه هايم اين را خواهم گفت.» نمي دانم چرا در «نقد اول» سکوت کردي، نمي دانم چرا فراموش کردي «حسين مهدوي» براي صداگذاري «زير تيغ» چهل و هشت ساعت بيدار بود و راستي چطور فراموش کردي که نقش يکي از بازيگرانت روي ميز مونتاژ درآمد. ايرادي ندارد، بگذار همه فکر کنند تو فريم به فريم تدوين بودي و حضور داشتي، مهم اين است که من و تو و خدا مي دانيم بين من و تو و زير تيغ چه اتفاقي افتاده است، تفاوت من و تو در اين است که تو تريبوني داري به اسم تلويزيون با هفتاد ميليون مخاطب، مي تواني سکوت کني و همه چيز را به نام خودت تمام کني، من از داشتن اين تريبون محرومم، نمي توانم حرف بزنم و از نفع معنوي ام دفاع کنم، زير تيغ را تو يک نفره ساختي، نه طراح صحنه يي بود، نه عکاس، نه گريمور، نه تصويربردار و نه هيچ کس ديگر، راستي پرويز پرستويي هم بود، خوشحالم که حداقل قدر او را دانستي. فکر مي کنم تو در اين مدت مرا شناخته باشي، مي داني اهل هياهو نيستم، هيچ وقت نبوده ام، هيچ وقت اعتراض نکرده ام، دنبال جايگاهي هم نيستم تا مورد تاييد آناني قرار بگيرم که در چينش کلمات بر عليه يا له فيلم يا سريالي استاد فن هستند، عمر من در اتاق هاي کوچک تدوين گذشته است و وابسته هيچ خانه و صنفي هم نيستم که از عاقبت کار واهمه داشته باشم، گاهي ولي يکي بايد پيدا شود و حرف تمام آدم هايي را که در سکوت کنارت بوده اند و توانشان را گذاشته اند تا کاري مثل «زير تيغ» ساخته شود، بزند. من حسين غضنفري نيستم، من گروهي هستم که هيچ وقت آنها را نديدي، تو فوروارد يک تيم يازده نفره يي هستي که فراموش کرده يي ده نفر ديگر دويده اند و عرق ريخته اند تا گلي را وارد دروازه کني. محمدرضا هنرمند عزيز ،نامه ام را با جمله يي از «مارتين اسکورسيزي» به پايان مي برم، کسي که جايگاه او در سينماي جهان غيرقابل انکار است، همه مي دانند که کارگرداني است تمام عيار، او پس از چند همکاري مشترک با «تلماشون ميکر» در يکي از مصاحبه هايش مي گويد؛ «من سينما را از تدوينگرم آموختم» البته به خوبي مي دانم که من «تلماشون ميکر» نيستم... هميشه موفق باشي،حسين غضنفري
روزنامه اعتماد پنجشنبه 30 فروردين


شما هم بنويسيد (3)...



جمعه 24 فروردين 1386 - 22:10

انصراف بهداد

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (11)...

ترکیب بازیگران "لبه پرتگاه" بیضایی خیلی عجیب و غریب بود اما انصراف حامد بهداد از این جمع قضیه رو عجیبتر کرد. حضور بازیگرانی مثل نگار فروزنده، گلزار، مهران مدیری در فیلم بیضایی غیر قابل پیش بینی بود. با اینکه قبل از عید خبرهایی در این مورد شنیده بودیم اما با تکذیب اولیه این خبرها توسط بیضایی، دلمون کمی خوش شد که شاید این حرف ها فقط شایعه اند اما بعدش دلخوشیمون نقش برآب شد. حالا کار حامد بهداد هم بر حیرت ما اضافه کرد. همه فکر می کنن، بازیگران سینمای ایران برای بازی توی فیلم بیضایی سرو دست می شکنن اما کار بهداد باعث شد، بعضی ها در بعضی چیزها تجدید نظر کنن. دلیل این کار بهداد توی خبر انصرافش نامعلوم عنوان شده اما دلایل مختلفی از جمله اینکه می خواد توی فیلم لطیفی بازی کنه، دستمزدش کم بوده، از اینکه اسمش بین بازیگران اصلی نیست و حتی اعتراض به کوتاه بودن نقشش به گوش همه رسیده. به نظرم حالا دیگه خیلی مهم نیست که بخواهیم به دنبال دلایل این کار بگردیم، مهم اینه که این کار بازیگر کم سن و سال اما پر ادعای سینما بعضی از تابوها رو شکسته. در شرایطی که خیلی از بازیگران پیشکسوت و قدیمی سینما آرزوی بازی توی فیلم بیضایی رو دارن و از اعلام اسامی برآشفته شدن، یک بازیگر که هنوز چند صباحی از ورودش به سینما نگذشته از بازی توی "لبه پرتگاه" انصراف می ده و اینطوری شاید دل بعضی ها از اینکه بیضایی انتخابشون نکرده، خنک می شه.
راستش رو بخواهید از همون اول که اسامی بازیگران بیضایی اعلام شد، نگران شدم. با اینکه چند تا از دوستام مدام بهم گفتن که بیضایی بلده چطور از اینها بازی بگیره و جای نگرانی وجود نداره اما هنوز این نگرانی از بین نرفته و دعا می کنم، کار بیضایی خراب نشه و وجهه ای که توی این همه سال کسب کرده با "لبه پرتگاه" از بین نره. میدونید که ما چه جور مردمی هستیم، همونطور که یک نفر رو با تعریف و تمجیدهامون به عرش اعلا می بریم، همونطور هم به خاک سیاه می نشونیمش و انگار یک عده ای هم منتظرن که سر بزنگاه مچ آدمهایی روکه اسم و رسم دارن، بگیرن و عقده های چندین و چند سالشون رو ...

شما هم بنويسيد (11)...

|< <  1 2 3 4 5 6 7 8 > >|


  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 3.26252102852 seconds.